گاهی صداقت، حتی وقتی تلخ و خشن است، از لبخندهای مصنوعی شریفتر است.
در جلسهای که دهها خبرنگار نشسته بودند، معاون وزیر بهداشت حرفی زد که شاید نباید میزد، اما دستکم حرف زد.
او رودررو گفت، نه در خفا، نه پشت تلفن، نه در جلسات دربسته.
حرف دلش را زد، با همان زبان بیپردهای که معمولاً مدیران فقط در دلشان دارند… و بعد، مردانه عذرخواهی کرد.
در روزگاری که بسیاری از مدیران از ترس انتقاد حتی خبرنگاران منتقد را دعوت نمیکنند، همین میزان شجاعت هم احترامبرانگیز است.
مدیری که میایستد، اشتباه میکند، اما بعد میگوید «بله، اشتباه کردم»، از آنهایی که در سکوت، منتقد را حذف میکنند، شریفتر است.
ما نمیخواهیم از توهین دفاع کنیم؛
از شهامتِ آشکار بودن حرف میزنیم.
از اینکه یک مدیر، حداقل به اندازهی احساسش صادق بود؛ نه دورو، نه پشت لبخند.
کاش دیگر مدیران هم یاد بگیرند که نقد، دشمنی نیست.
خبرنگاری که سؤال سخت میپرسد، دنبال تخریب نیست؛ دنبال دانستن است.
در آن جلسه، خبرنگار رکنا نشان داد که شجاعت یعنی پافشاری بر پرسش، حتی وقتی فضا سنگین میشود.
و معاون وزیر هم نشان داد که انسان، وقتی اشتباهش را میپذیرد، از اشتباهش بزرگتر میشود.
جامعه با تعارف و سکوت اصلاح نمیشود.
با گفتوگو، با نقد، با تلخیهایی از همین جنس است که حقیقت خودش را نشان میدهد.
گاهی یک لحظهی صادقانه، از صدها جملهی دیپلماتیک باارزشتر است.
“هتلجار ، دیدهبان شفافیت در هتلداری ایران”













