اسطوره سازی یا خدمت
پس از «بحران جنگ تحمیلی ۱۲ روزه»، به نظر میرسد برخی مدیران بیش از آنکه نگران خودِ بحران باشند، نگران دیدهنشدن خود در فضای رسانهای هستند.
آنان اکنون با یادداشتنویسی، سخنرانی و مصاحبه، در تلاشاند خود را قهرمان بحران معرفی کنند!
جالبتر آنکه برخی مدعیاند هتلهای تحت مدیریتشان «استراتژیک» بوده و نقش ویژهای در کنترل بحران داشتهاند.
اما چند پرسش کلیدی بیپاسخ مانده است:
🔸 دقیقاً چرا این هتلها «استراتژیک» محسوب میشوند؟
🔸 چه اقدام متفاوتی انجام دادهاند که سایر هتلها انجام ندادند؟
🔸 چه نقش مؤثری در کنترل بحران ایفا کردهاند؟
🔸 وقتی از تابآوری سخن میگویند، مشخص نمی کنند که دقیقاً کجایش را تاب آوردهاند؟
📌 اگر قرار است تجربهای به الگویی تبدیل شود، اول باید بهروشنی تشریح شود تا شاید روزی در مباحث دانشگاهی تدریس یا در تاریخ صنعت گردشگری ایران ثبت شود!
کلی گویی و سخنوری بدون ارایه هیچونه مصداق و جزییات اجرایی ، ارایه خدمات بدون هزینه کرد از سرمایه و جیب شخصی و از محل بودجه عمومی و مدیریت به شیوه آزمون و خطا که مدیریت بحران نیست و جالب آنکه توصیه می نمایند که بهتر است بخش خصوصی از اینان مدیریت بحران را یاد بگیرند !
آقای مدیر بحران ! این نه تنها الگوسازی نیست، بلکه یک شوخی تلخ و نماد ناآگاهی مدیریتی است.
البته نباید فراموش کرد که بسیاری از این افراد و منصوب کنندگانشان ، خود از عوامل اصلی شکلگیری بحرانهای ساختاری در گردشگری و سرمایه ملی کشور بوده که بزودی و بهتفصیل در خصوص آن خواهیم گفت .
به جای روایتسازیهای اغراقآمیز، بیایید شفاف و دقیق بگویید چه کردید که دیگران نکردند و چرا باید از شما الگو گرفت؟
چرا هر بحرانی که رخ میدهد، برخی فوراً سراغ قلم و دوربین میروند و دکان تبلیغات شخصی و روابطعمومی خودساخته راه میاندازند؟
کمی سکوت، کمی کار. همین!
🎯 بهقول معروف:
«حرف زدن بلد نیستید، حرف نزدن را که باید بلد باشید!»













